چه کابوسهایی میآیند؟
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۶۵۵۵۳
بیرویا داستان زوج جوانی به نام رویا و بابک را روایت میکند که قصد مهاجرت به دانمارک را دارند اما دو هفته پیش از مهاجرت، رویا با دختری بینام و نشان مواجه میشود. حضور دختر در زندگی آنها اتفاقاتی عجیب را رقم میزند، به طوری که بهتدریج هویت رویا دچار دگرگونی میشود. طناز طباطبایی، صابر ابر، شادی کرمرودی، فرانک کلانتر، نهال دشتی، مائده طهماسبی و رضا داوودنژاد ازجمله بازیگران این فیلم هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سینمای ایران به قدری در تولید فیلمهای اجتماعی افراط میکند که هر فیلم ژنریک، تلاشها و تجربیات ژانری را متفاوت و جسارتآمیز میبینیم و ذوق میکنیم. اجازه بدهید همین تحسین یک نگاه متفاوت را درباره آرین وزیردفتری، کارگردان فیلم بیرویا هم به کار ببریم که توصیههای عافیتطلبانه برای یک شروع مرسوم و معمولی را نادیده گرفت و سراغ ایدهای درباره بحران هویت رفت. سینمای اجتماعی و فیلمهای کمدی که دوقطبی نه چندان زیبایی در سینمای ایران ایجاد کرده، به فرمول و الگوی نامناسبی در فیلمسازی تبدیل شده است و هرگونه حرکت متفاوت و نگاه تازه کارگردانها، چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد. بنابراین بیرویا در همان مواجهه اول و چه بسا با اطلاع از خلاصه قصه و تنها در مختصات سینمای ایران، فیلمی جسورانه و متفاوت است. این جسارت و خلاقیت هم ریشه در عقبه فیلمسازی وزیردفتری در انجمن سینمای جوان و فیلم کوتاه دارد و او به سیاق فضای ذاتا جسورانه و تجربهگرای آن عرصه، فیلم ساخت و با همان روحیه قدم به فیلم بلند گذاشت.
تفاوتی که جواب نداداما فارغ از تفاوت نگاه و ایده جسورانه، بیرویا چه دستاوردی دارد؟ فیلم با این فیلمنامه و ساختار روایتی، حالا به اثری دو بخشی تقسیم شده است که نیمه دوم آن بهخوبی به انتظارت و توقعات نیمه اول پاسخ نمیدهد و در پایان سوالات و ابهامات زیادی برای مخاطب باقی میماند. به جای اینکه تماشاگر به جواب سوالات خود درباره شخصیت اصلی برسد و تکلیفش با قصه مشخص باشد و به تاویل و تفسیر ماجرا بپردازد، در موقعیت معلقی قرار میگیرد. در وضعیت فعلی با داستانی روبهروییم که با جابهجایی هویتی رویا و زیبا، تنها یک شوک و غافلگیری کوتاهمدت ایجاد میشود اما چرایی چنین اتفاق مهمی را نمیدانیم و فیلمساز توضیحی به مخاطب نمیدهد. در زمان جشنواره فیلم فجر و گویا صرفا برای دریافت پروانه نمایش، بهناچار شرحنوشتی در پایان فیلم میآمد که به اسکیزوفرنی به عنوان بیماری رویا اشاره میشد. اگرچه آن پایان موردتایید نویسنده و کارگردان نبود و شاید تقلیل جهان اثر به علتی سادهتر و کلیشهایتر بود اما دستکم دو دو تا چهارتای فیلم بیشتر جوردرمیآمد ولی در وضعیت کنونی، مسیرهای مبهم زیادی درباره شخصیتها و قصه پیش روی ماست که کد و راهنمای خوب و روشنی هم برای انتخاب راه درست در اختیارمان قرار نمیگیرد. اگر قائل به توهم و تغییر هویت رویا باشیم، چرا به منشأ و علت این معلول هیچ اشارهای نمیشود؟ آیا در یک سایکودرام، نباید از پیشینه و پسزمینه بحران هویتی شخصیت آشفتهحال باخبر و آگاه باشیم؟ پس چرا نویسنده و فیلمساز ما را از این حق حداقلی و طبیعی محروم میکند؟ رویا دچار توهم و بحران هویت است؟ قبول، او در اوضاع روحی و روانی که دارد، قادر به شناسایی همسر و فرزندش در کلانتری نیست اما چرا آنها در آن برخورد اول او را نمیشناسند، حتی عکس زن دیگری به عنوان گمشده آن خانواده برای ما نمایش داده میشود. در پایان فیلم نیز ورق برمیگردد و درمییابیم رویا، واقعا همسر آن مرد و مادر آن کودک است؟ بارداری رویا در پایان فیلم هم مسأله مبهمی است و جوابی قطعی برای آن نداریم، هرچند طبق نشانه ظاهری، مدتی از بازگشت رویا به زندگی قبلی گذشته و او برای بار دوم، مادری را تجربه میکند اما ابهامات کماکان چشمک میزنند، همچون حضور آرش یا دستکم بازیگر آن نقش(رضا داودنژاد) به عنوان نیروی حراست دریاچه چیتگر یا وضعیت لیلی(فرانک کلانتر) دوست رویا که از ابتدا تا انتها، حضور مرموزی داشت. از این جنبه و به دلیل دشواریها و تناقضات مسیر فعلی و متکی بر توهم و تغییر هویت رویا، بهتر بود توهم شخصیت اصلی جای خود را به توطئه اطرافیان برای ایجاد توهم در رویا میداد تا با یک فیلم معمایی و مهیج جذابی سروکار داشتیم. البته شاید آن مسیر توطئه هم یادآور نمونههای شاخصی در سینمای جهان باشد اما حداقل دلیل و منشأ حیرانی شخصیت و اتفاقات، توجیه و منطق داشت و با سردرگم بودن فعلی روایت روبهرو نبودیم. بیرویا در وضعیت کنونی اثری معلق میان یک درام روانشناختی، ماورایی، سورئال و معمایی است. باوجود گلایهای همیشگی درباره بیاعتنایی به ژانر در سینمای ایران، بهتر است در تجربیات معدود در سینمای بلند تکیهگاه نویسنده و فیلمساز در یک ژانر مشخص باشد و قواعد و مختصات آن در قالب قصهای منسجم به مرحله اجرا برسد. اگرنه تجربیاتی از این دست با سرک کشیدن مبهم و نامشخص به گونههای مختلف، منجر به معجونی غریب میشود. فیلمبینی مدام و پیگیری سینمای کلاسیک و روز جهان بهشدت پیشنهاد میشود و اصلا جزو واجبات نویسندگی، فیلمسازی و بازیگری است اما گاهی نشت و نشست و تاثیرپذیری از آن سینما و نمونههای شاخص و موفق برای نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم، به نتیجه و خروجی آشفتهای منجر میشود، نظیر اتفاقی که برای بیرویا رخ داده است. نداشتن اطلاعات کافی از رویا و چرایی اتفاقات، تنها باعث یک غافلگیری موقتی میشود و ماجرا آنطور که باید، عمیق و دراماتیزه نمیشود. این وضعیت را مقایسه کنید با فیلمهای شاخصی چون مطب دکتر کالیگاری(روبرت وینه)، مستاجر(رومن پولانسکی)، بچه رزمری(رومن پولانسکی)، پرسونا(اینگمار برگمان)، جزیره شاتر(مارتین اسکورسیزی)، پدر(فلوریان زلر) که بحران هویتی یا توهم و پریشان احوالیهای کاراکترهای اصلی، خاستگاه و پایگاهی روانشناختی و دراماتیک دارند و تکلیف تماشاگر کاملا با شخصیتها و قصهها روشنمیشود. اگر بیرویا قطعات پازلش را درست میچید و قصهاش را پروپیمانتر، با شخصیتپردازی و جزئیات دقیقتری روایت میکرد، حتی ارجاعات و اشاراتی چون موضوع مهاجرت و رفتن از مسیری آشنا چون سرزمین مادری به مقصدی ناآشنا و غریب هم به مثابه بحران هویتی، جایگاه مهم، تعیینکننده و هنرمندانه خود را در قصه پیدامیکرد.
فیلم بلند، حکایت دیگری داردگذر از فیلم کوتاه به فیلم بلند، مسأله مهم و قابل تحلیلی است و به نظر میآید باید در کلاسهای آموزشی دانشکدهها و آموزشگاههای سینمایی و انجمن سینمای جوان، بحثهای جدیتر و کاربردیتری در اینخصوص صورت گیرد. چرا که فارغ از هویت مستقل فیلم کوتاه، بسیاری از فعالان جوان این عرصه قصد ورود به سینمای حرفهای و فیلم بلند را دارند اما شاید بهطور دقیق با سازوکار آن آشنا نباشند، بهویژه در بحث فیلمنامه. بنابراین لازم است که با شناخت کامل مختصات فیلم بلند، روایت هم تناسب کاملی با ایده جذاب و متفاوت اولیه داشته باشد و همه ارزش و اعتبار داستان، محدود به ایده و غافلگیری نباشد که در سالهای اخیر به فرمولی برای ساخت فیلمهای کوتاه در ایران و جذب تماشاگر تبدیل شده است. ناچاریم اینجا هم در یک نقد و نظر کلیشهای، این ایراد را به فیلم بیرویا هم وارد کنیم که ایدهاش با این شکل از اجرا و روایت، در حد یک فیلم کوتاه کش آمده است، بدون اینکه ابزار جذاب و لازم را در شخصیتپردازی و قصه داشته باشد. مهدی آذرپندار، مدیر انجمن سینمای جوانان ایران و دبیر چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران بهتازگی در نشست رسانهای این رویداد به این نقص و ایراد در گذر فیلمسازان از فیلم کوتاه به فیلم بلند اشاره کرد و گفت: ما فیلمسازان خوبی در فیلم کوتاه داریم که تکنیک را بلدند اما چالش اصلی برای ورود آنها به فیلم بلند، فیلمنامه است و باید بر این حوزه بیشتر تمرکز و کار کنیم.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: فیلم اکران آنلاین جشنواره فیلم فجر سینمای ایران جشنواره فیلم فیلم بلند فیلم کوتاه بحران هویت بی رویا فیلم بی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۶۵۵۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا مست عشق پای ستارگان ترکیهای را به سینمای ایران باز میکند؟
به گزارش همشهری آنلاین، طولانی شدن روند تصویربرداری و توقف تولید در زمان کووید و ماجراهایی که بعد از تصمیم تهیهکننده ترکیه ای برای اکران فیلم در این کشور پیش از اکران در ایران پیش آمد بخشی از حواشی بود که این فیلم تا رسیدن به اکران پشت سر گذاشت، هرچند اکرانش هم بیمسئله نبود.
فیلم چند نوبت قرار بود به اکران برسد که هر بار به تعویق افتاد. آخرین بار همین یک هفته قبل از اکران بود که باز به هفته بعد از آن موکول شد.
اما اینها تمام ماجراهای این فیلم نبود. به جز انتخاب بازیگران نقش مولانا و شمس که بازخوردهای زیادی داشت، استفاده از بازیگران ترکیهای مثل هانده ارچل، ابراهیم چلیککول، بنسو سورال، بوران کوزوم، سلما ارگچ، حسام منظور و هالیت ارگنچ هم یکی از مسائلی بود که صحبتهای زیادی درباره آن شد.
حضور بازیگران ترکیهای در فیلمهای ایرانی البته به سالهای دور برمیگردد. در سالهای پیش از انقلاب هم بازیگران ترکیهای در فیلمهای فارسی بازی کرده بودند. مهمترین و پرکارترین آنها جنید آرکین است که در ایران با نام فخرالدین شهرت دارد. او از سال ۴۷ تا ۷۴ در ۱۶ فیلم و سریال ایرانی بازی کرد. اولین آنها یوسف و زلیخا بود و آخرینش سریال مزد ترس که سال ۷۴ پخش شد. به جز او امل سایین خواننده و بازیگر ترک هم پیش از انقلاب در چند فیلم ایرانی حضور داشت.
دو دهه بعد از انقلاب حضور ستارگان ترک در فیلمهای ایرانی ادامه پیدا کرد. آدم برفی ساخته داود میرباقری که سال ۷۳ ساخته شد، اگرچه از بازیگران ترکیهای استفاده نکرد، اما به نوعی پیشقدم ساخت فیلم در ترکیه شد.
پس از آن در دهه هشتاد فیلم اکواریوم ایرج قادری در ترکیه فیلمبرداری شد و بعدتر در دههی ۹۰ فیلمهایی نظیر گناهکاران از فریبرز قریبیان، بغض به کارگردانی رضا درمشیان و یک سطر واقعیت ساخته علی وزیریان در ترکیه فیلمبرداری شدند و در تمام آنها بازیگران ترک در نقشهای فرعی و کم اهمیت حضور داشتند.
اما از اواخر دهه نود حضور بازیگران ترکی در فیلمها و سریالهای ایرانی جدی شد و حالا این بازیگران عهدهدار بازی نقشهای اصلی یا دستکم پر رنگ در فیلمهای ایرانی شدند. فیلمهای مطرب، جن زیبا، هولیا با حضور بازیگران ترکیه ای در این دهه به نمایش درآمدند.
«جن زیبا» در سال ۹۷ اکران شد که بازیگر ترکی در آن بازی میکرد که به واسطه سریالهایی که در آنها بازی کرده بود، برای تماشاگر ایرانی شناخته شده بود. حضور نورگل یشیلچای امید زیادی هم برای فروش این فیلم ایجاد کرده بود که البته موفق نبود. این فیلم در سال ۹۷ کمی بیش از یک میلیارد تومان فروخت که اصلا رقم جالبی نیست.
«مطرب» ساخته ۱۳۹۸ مصطفی کیایی داستان خوانندهای قدیمی با بازی پرویز پرستویی است که دیگر اجازه فعالیت ندارد و بالاخره در هفته فرهنگی ایران در ترکیه فرصتی برای اجرای کنسرت پس از سالیان طولانی پیدا میکند. این فیلم در سال ۹۸ بیش از ۳۸ میلیارد تومان فروش داشت و یکی از فیلمهای موفق گیشه بود.
سال ۹۹ هم مرتضی آتش زمزم فیلم «هولیا» را با حضور ویلما الس و هولیا دیکن ساخت که البته سال گذشته اکران شد و حدود ۵ میلیارد تومان فروش داشت. نوروز هم فیلم دیگری بود که سال گذشته در جشنواره فجر اکران شد و علی بوراک سیلان، بازیگر ترکیهای، در آن بازی داشت.
حالا هم مست عشق گروهی از بازیگران ترک را وارد فیلمیاز سینمای ایران کرده است. اما آنچه در مورد مست عشق متفاوت است این است که این فیلم محصول مشترک ایران و ترکیه است و نه این که تنها از بازیگران ترکیه ای استفاده کرده باشد. فروش نه چندان موفق فیلم هایی که با بازیگران ترکیهای ساخته شدند، این پیام را می دهد که صرف حضور آنها نمیتواند دلیلی برای فروش بالای فیلم باشد.
در مورد مست عشق هم دلایل زیاد دیگری برای فروش ۴۷ میلیاردی آن وجود دارد که تنها بخشی از آن بازی ستارگان ترک است. بنابراین فروش بالای آن نمیتواند مشوقی برای ساخت فیلمهایی با حضور بازیگران ترکیهای قلمداد شود، اما میتواند شروعی برای همکاری مشترک با ترکیه باشد.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ایران زمین مهمان "مست عشق" شدند (+تصاویر) مست عشق : روایتی متفاوت از عشق با حضور ستارگان دو کشور (+عکس) ادامه رقابت «تمساح خونی» و «مست عشق» در گیشه و آغاز اکران یک اکشن